شنبه بیستم آبان ۱۳۹۶
میترسم از روزی که...
از عشق خود گفتم
از بی پولیم گفتم
از تحصیل گفتم
از فقر گفتم
از فقر جنسی گفتم
از فقر فرهنگی گفتم
از روز های تلخ و شیرین گفتم
از اعتقادات گفتم
از آقازاده ها تا رییس ها گفتم
از رای ها گفتم
از تورم گفتم
نا گفته نماند این جوانان که صبوری را هیچ میدانند
نا گفته نماند از این جوانان که هزران مشکل دارند
نا گفته نماند که هزار بغض نشکسته در این تن دارند
زدی بر سرو صورتش هیچ ، پرسیدی در بچگی چه کردی ؟
زدی و تمام شد حق با تو این دگر پوچ شده بود
زدی و تمام شد حق با تو منتظر غنچه دگر باش !
نوشته شده توسط سید دانیال خرم در ساعت 0:34 | لینک |
میترسم از روزی که......برچسب : نویسنده : danial-khorram بازدید : 98